×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

عاشقانه ها

× گفتی:کمی ترانه و گفتم به روی چشم گفتی که:عاشقانه گفتم:به روی چشم گفتی:بگیر دست دلم را ،حرام شد ای تکیه گاه وشانه وگفتم:به روی چشم وقتیکه زخم برتن جنگل نشسته است بنویس از جوانه و گفتم: به روی چشم دیگرسقوط عاطفه وعشق حتمی است حرفی از این زمانه وگفتم:به روی چشم گفتی: ببین که وحشی طوفان چه میکند باسرنوشت خانه وگفتم:به روی چشم دیگر جنون به کار دل ما نمی خورد بگذار این نشانه و گفتم:به روی چشم گفت او: کمی ترانه برایم می آوری؟ اما نه عاشقانه و گفتم:به روی چشم
×

آدرس وبلاگ من

golponeha.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/bahareh.memol

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

از پیش من آهسته رفت

کسي نيست


برخيز که غير از تو مرا دادرسي نيست


گويي همه خوابند، کسي را به کسي نيست

آزادي و پرواز از آن خاک به اين خاک

جز رنج سفر از قفسي تا قفسي نيست

اين قافله از قافله سالار خراب است


اينجا خبر از پيش‌رو و باز پسي نيست

تا آينه رفتم که بگيرم خبر از خويش


ديدم که در آن آينه هم جز تو کسي نيست

......................................................................



آهسته رفت ! ! !

گفت دوستت دارم و آهسته رفت
گفت عشقم بودي و آهسته رفت

عمر من بودي چه کردي با دلم

گفت عمرم بودي و آهسته رفت

شور تو باقي بماند در دلم

گفت هستم تا ابد ، آهسته رفت !

باورش سخت است که اين مهرآفرين

با همه دردم مرا تنها نمود  ، آهسته رفت

او که نامش ماندگار ، عشقش هزار ،

او که رويايش هميشه برقرار

با هــزارن آرمان و آرزو ،  آهسته رفت

زندگي بال و پرت را ميزنم !

زندگي روزي رگ خود ميزنم  !

زندگي از من چه ميخواهي بگو !!!

آنکه روزي داده  بودي  ، عاقبت آهسته رفت !

من که مهرم را به پايش ريختم

من صداقت ريختم

 من محبت ، من غرورم را به دار آويختم !

پس چه ميگويند ؟ که گر مهري کني مهرت دهند !

کو ؟  کو که گويد  ؟ از محبت خارها گل ميشوند ؟

او که روز زادنش  مجنون نبود

او به چشم ديگران مظنون نبود

همچو مجنوند هزارانش چو من

 تا به دست روزگار ، خل ميشوند !

 بر دلم زخمي زدي

 اي کاش خنجر مي زدي

اي کاش اين شعر مرا

يا نه ، افکار مرا يا که از سر تا به پا ، جان مرا

آري تو آتش ميزدي ! ! !

خواند اين شعر مرا سر در گريبانش سپرد

خم به ابرو و

تبسم بر لبش

از پيش من ،  آهسته رفت ! ! !

جمعه 11 بهمن 1392 - 8:57:38 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم