کسي نيست
برخيز که غير از تو مرا دادرسي نيست
گويي همه خوابند، کسي را به کسي نيست
آزادي و پرواز از آن خاک به اين خاک
جز رنج سفر از قفسي تا قفسي نيست
اين قافله از قافله سالار خراب است
اينجا خبر از پيشرو و باز پسي نيست
تا آينه رفتم که بگيرم خبر از خويش
ديدم که در آن آينه هم جز تو کسي نيست
......................................................................
آهسته رفت ! ! !
گفت دوستت دارم و آهسته رفت
گفت عشقم بودي و آهسته رفت
عمر من بودي چه کردي با دلم
گفت عمرم بودي و آهسته رفت
شور تو باقي بماند در دلم
گفت هستم تا ابد ، آهسته رفت !
باورش سخت است که اين مهرآفرين
با همه دردم مرا تنها نمود ، آهسته رفت
او که نامش ماندگار ، عشقش هزار ،
او که رويايش هميشه برقرار
با هــزارن آرمان و آرزو ، آهسته رفت
زندگي بال و پرت را ميزنم !
زندگي روزي رگ خود ميزنم !
زندگي از من چه ميخواهي بگو !!!
آنکه روزي داده بودي ، عاقبت آهسته رفت !
من که مهرم را به پايش ريختم
من صداقت ريختم
من محبت ، من غرورم را به دار آويختم !
پس چه ميگويند ؟ که گر مهري کني مهرت دهند !
کو ؟ کو که گويد ؟ از محبت خارها گل ميشوند ؟
او که روز زادنش مجنون نبود
او به چشم ديگران مظنون نبود
همچو مجنوند هزارانش چو من
تا به دست روزگار ، خل ميشوند !
بر دلم زخمي زدي
اي کاش خنجر مي زدي
اي کاش اين شعر مرا
يا نه ، افکار مرا يا که از سر تا به پا ، جان مرا
آري تو آتش ميزدي ! ! !
خواند اين شعر مرا سر در گريبانش سپرد
خم به ابرو و
تبسم بر لبش
از پيش من ، آهسته رفت ! ! !
15897 بازدید
26 بازدید امروز
3 بازدید دیروز
39 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian