تو را من زهر شيرين خواندم اي عشق
که نامي خوشتر از اينت ندانم
وگر هر لحظه رنگي تازه گيري
به غير از زهر شيرينت نخوانم
توزهري،زهر گرم سينه سوزي
تو شيريني،که شور هستي از توست
شراب جام خورشيدي،که جان را
نشاط از تو،غم از تو،مستي از توست
به آساني،مرا از من ربودي
درون کوزه ي غم آزمودي
دلت آخر يه سرگرداني ام سوخت
نگاهم را به زيبايي گشودي
بسي گفتند:دل از عشق برگير
که نيرنگ است و افسونست و جادوست!
ولي ما دل به او بستيم و ديديم
که او زهر است،اما....نوشداروست!
چه غم دارم که اين زهر تب آلود
تنم را در جدايي ميگدازد
از ان شادم که در هنگامه ي درد
غمي شيرين دلم را مينوازد
اگر مرگم به نامردي نگيرد
مرا مهر تو در دل جاودانيست
وگر عمرم به ناکامي سر آيدتو را دارم که مرگم زندگانيست
15892 بازدید
21 بازدید امروز
3 بازدید دیروز
34 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian